نتایج جستجوی عبارت «درویشعلی اسماعیلی مشکان مدرسه ششم بهمن مدرسه فضل نی‌ریزی دبیرستان شعله خیبر طلائیه ۱۳۶۲/۱۲/۱۲» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید اصغر امید آباده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
در سال 1340 وقتی‌که چهره‌پاک و معصومش در میان خانواده شکفت، خانه را از عطر وجودش پر نمود. در بخش آباده طشک از توابع نی‌ریز در آغوش گرم خانواده ایام کودکی را سپری و درس دینداری و دیگر دوستی را فراگرفت. در کنار همسالان خود راهی مدرسه ابتدائی هجرت روستای طشک شد و خاطره شاگرد بسیار موفق و عالی بودن را در کلاسهای آن مدرسه، به یادگار گذاشت. دیو سیاه تنگدستی به سراغش آمد و اورا از ادامه...
به یاد شهدای عملیات رمضان شهیدان حمید و مجید داودی و شهید منصور جلوداری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
شعله ‌زد یاد دو گل یاد دو داودی بجانم نی دوگل، سروروانم نی سرو باغ بوستانم هم‌مجیدوهم‌حمیدآن‌پاسدارنوجوانم پاسداران ‌حافظان ‌مکتب‌الله‌در آخرزمانم تا دو صد رحمت بر این گلهای داوودی بخوانم یاد جانسوز شهیدان چون بیاید بر زبانم اشک می سازدروان‌ازدیدگان‌خون فشانم خاطرات شادشان آتش‌فشانداز بیانم شعله ها انگیزد و آتش‌ زند بر استخوانم خاطرات دلنشین شان کی بیان کردن توانم یاد می آرم ز تاریخ و زبان ناطق او یاد می آرم ز هابیل و زخون نـاحـق او یادمی‌آرم‌ز ظلم‌ بی حد...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -رباعیات
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به عزیزان، شهدای فی سبیل‌الله 10/4/1359 نی‌ریز آمد به برم شمع شهادت در دست در خانه نشست و با دلم در پیوست او شعله شد و همیشه جاوید بماند بیچاره منم که مرده‌ام اینجا هست ((( یاد آور عصیان خدائیست شهید پیکارگر دشت رهائیست شهید می‌سوزد و شعله می‌‌دهد بر همه خلق روشنگر معراج نهائیست شهید ((( جان می‌سپرد به راه اسلام شهید سر هدیه دهد، هدیه به اسلام شهید در راه شهادت نهراسد هرگز چون زنده کند پیام اسلام شهید ((( دل گفت به پرواز هدایت برخیز...
زندگینامه شهید محمود طاهری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمود طاهري »
مست از می‌ ناب بود و عاشق سوختن و نورافشانی کردن؛ همچون شمع در محفل عاشقان آب شدن و راه نمودن. سال 1318 در خانواده‌‌ای بی‌بضاعت اما مملو از ایمان و یقین به مکتب نورانی اسلام و اهل‌بیت(ع) به دنیا آمد. پدر که شغل‌اش ژاندارم بود، اورا محمود نامیده و در هجرت از شهری به شهر دیگر به همراه خود می‌برد. سال اول دبستان را در استهبان شروع کرد و توانست در کنار کار کردن و کمک به...
خاطرات حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ ولی بنایی از حضور رزمندگان شهرستان نی ریز در جنگ
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
یکی از روحانیونی که می‌توان گفت مداوما" در جمع رزمندگان گردان کمیل و گردان فجر حضور داشت، حاج آقا بنایی بود‌. او همدوش با شهید حجه‌الاسلام و‌المسلیمن آقا سید رسول معصومی (ره) از جمله روحانیونی بودند که همراه و همدوش رزمندگان جنگیدند. شهید معصومی‌ به فیض عظمای شهادت نایل آمد و حاج آقا بنایی به خیل جانبازان انقلاب اسلامی پیوست. 1 ایشان روحیه حماسی و حضور فعال رزمندگان شهرستان نی‌ریز در میادین جنگ هشت ساله را چنین بیان...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمد علی روستانژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمد علي روستانژاد »
آنان که سعادت را در شهادت یافتند،‌ مجنون صفتانی بودند که به دنبال لیلی سنگر به سنگر رفتند و دررسیدن به مقصود، خستگی را خسته کردند. از آن تیره قصه کسی را می‌سراییم که در سال ۱۳۳۶ در هرمود لارستان، میان خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود و به عشق حضرت مصطفی (ص) و پسر عم و جانشین‌اش مولا علی (ع) نام او را «محمدعلی» نهادند. به‌تناسب شغل خاص پدر از نی‌ریز به لار مهاجرت کرده...
نقش نیروهای شهرستان در عملیات والفجر یک
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر يک »
نیروهای اعزامی از شهرستان نی‌ریز به استعداد یک گروهان در این عملیات حضور داشتند‌. این نیروها جمعی گردان 9040 از تیپ 33 المهدی‌(عج) بودند که سردار ماهوتی معاونت گردان وسردار شهید حسن عیدی نیز فرماندهی یکی از گروهانها را عهده‌دار بودند‌. شرح این عملیات را از زبان آقای غلامرضا نصرتی که در این عملیات حضور داشته است بخوانید‌: عصر یکی از روزهای بهار 1362 عازم منطقه عملیاتی شدیم‌. شب عملیات در منطقه پاسگاه شرهانی، وارد کانال عریض و بزرگی...
آش سبزی که روی دست ماند
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در منطقه عملیاتی پنجوین جمع زیادی از برادران نی‌ریزی دور هم جمع بودیم. مثل آقای سید حسام الدین قرشی و... یک روز بچه‌ها هوس آش خوردن کردند. آقای حسام قرشی قبول کرد که آش بپزد. و خلاصه مقداری سبزی و حبوبات و آب داخل یک دیگ بزرگ ریخت و شروع به آش پختن کرد. بعد از چند ساعتی که آش آماده شد، هیچ کس آن آش را نخورد و ایشان دیگ را برداشت و برد بین برادران ارتشی...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید خسرو حق شناس
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد خسرو حق شناس »
سال ۱۳۴۱ شمیم بهاری در کوچه‌های روستای خواجه جمالی، از توابع شهرستان نی‌ریز پیچید و رایحه دل‌انگیز وجود کودکی در خانواده‌ای متدین، کشاورز و زحمت‌کش؛ فضای خانه را عطرآگین نمود. نام او را خسرو نهادند و با شیرین‌کاری‌های کودکی او اُنس گرفتند. راهی مدرسه شد و دوره تحصیلات ابتدایی را در دبستان وقار خواجه جمالی گذراند. فاصله مدرسه راهنمایی تا روستا، او را از ادامه تحصیل محروم کرد. البته علاقه فراوان به آموختن، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید محمد حسین لاله
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
سال ۱۳۴۴، کودکی در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و مذهبی به دنیا آمد که چون یاس سپید، پاک و بی‌آلایش بود و چهره او نشان از مهربانی داشت. لب‌های سرخ‌فامش گلبرگ‌های سرخ شقایق را می‌ماند که حکایت از شور شهادت و عشق به سالار شهیدان می‌کرد. پدرش که از علاقه‌مندان و دوستداران اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) بود، کودک نورسیده را در آغوش کشید و با زمزمه خوش اذان و اقامه در گوش‌های کوچک، ولی شنوای وی،...